آیساآیسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

ماه مامان و بابا

تدریس درس ک

تو مدرسه تدریس درس ک به عهده من و شما بود که از مدتها قبلش داشتیم برنامه ریزی میکردیم و اقدامات لازم رو انجام میدادیم،گیفتی که برای دوستات خریدیم نفری دو تا کش سر(کوچیک و بزرگ) بود،خوراکیمون شیر کاکایو و کیک بود و کلی هم کارت و پوستر و پاورپوینت و....درست کردیک که معلم مهربونت خانم علیزاده خیلی خوشش اومده بود،خودتم یه لباس محلی که مثلا دختر کرد شده بودی تن کرده بودی،شب قبلش از هیجان تا صبح نخوابیده بودی ...
26 بهمن 1395

کیف من مهمتره یا زجر تو

تو دختر شیطون خوب میدونی من رو پاهام و انگشتای پام خیلی حساسم و اصلا دوست ندارم پای کسی به پام بخوره ولی تو خیلی از این کار لذت میبری و وقتی من اعتراض میکنم میگی: کیف من مهمتره یا زجر تو....من و باباییم حسابی با این جمله از خجالتت در میایم یکی از حرفای دیگت اینه که وقتی کسی رو اذیت میکنی میگی: میخوام ذجرت دربیاد( البته این حرف مال سه سالگیته که الان هم دایم میگیش)       ...
26 بهمن 1395

تولد هفت سالگی

سلام عزیزم دوباره دارم از تو مینویسم،از شیطنت هات،از شیرین زبونیات،از.... بعضی وقتها حس میکنم دلم میخواد بنویسم به خاطر آینده خودم،برای روزایی که تو سرگرم زندگی خودتی و من دلم خیلی برات تنگ میشه...برای قهقهه هات و پشت سرهم سوال کردنات برای تولد امسالت تم السا رو انتخاب کرده بودی،دو تایی با هم کلی راجع بهش حرف زده بودیم و برنامه ریزی کرده بودیم ...
26 بهمن 1395
1